loading...
تنهای رسوا
کیان بازدید : 47 چهارشنبه 24 خرداد 1391 نظرات (2)
سلام نانا

خورشید غروب می کند و من هنور منتظر طلوع تو

اینجا هوا بوی باروت و غم گرفته و تو هنوز در گوچه ژس کوچه های بی قراریت گم و من سرگرم شمردنگل های اخر بهار.

نانا دستانت را محکمتر توی دستان زمین فشار بده تا ماندگار شوی در دل سنگی این زمین.

نانا دادا حالش را هوای بهار خوب نگه داشت و غم های شکوفه شده ام در این تابستان خشکید.

نانا تا خورده ام گرمای وجودت و هنوز لبخند میزنم بر روی صورتی که در تاریکی این فصل گم شد

نانا حوصله دیدنم را نداری من بزور چسبیده ام به دامن مهربانت

هنوز برای نفس کشیدن باید کم مهربانتر باشی و خشک می شوم باغچه اکنونت .

نانا منتظر غروبم نمان من طلوع نمی کنم .

نانا منتظر نباش

برای دیدن نامه ها به وبلاگ اصلی به ادرس

www.kiana.blogfa.com مراجعه نمایید

کیان بازدید : 207 جمعه 13 اسفند 1389 نظرات (0)

سلام نانای خوبم

 کجایی قصه های این کتاب خیالم باید پیدات کنم . کجایی این سکوت زجر آور نگاه مهربانت باید دستانت را بگیرم ...

نانای خوبم تاریخ را می شود با سال و ماه هفته شمارش کرد و برای خوش مزه  شدن این ترشی سیر  هفت سال صبوری  برای دانا کردن فرزند هفت سال قد کشیدن و... اما برای از دست دادنت هم هفت سال چشم بر هم زدنی رد شد و دیر پیدایت کردم .نانای قشنگم وقتی دلم را حواله می کنم به گذشته ای که بودی و ندیدمت  کنارم نفس کشیدی حست نکردم حواله ام می شکند در صندوقچه خیال.

حالا نمی شد دادای بودو نانایی بودو زمان از دور برگردانش رد می شد به ۷ سال قبل و من بی اختیار کنار نانایم ارام می نشستم تا شاید دلم تپیدن را راحتر نفس می کشید .

نانای خوبم حسرت ندیدنت را برای مدت داغ می کنم برای ابد روی تپیدنگاه وجودم تا آرام رام از خواب رویاهایم بیدار شوم

 نانای مهربانم قشنگ دادا بازم از دلتنگی هام برات می گم ....

سردمت به تقدیر .

اونی که توی جنگل زندگی بیشتر از همه دوستت داره دادا

۱ آذر ۱۳۸۹

کیان بازدید : 160 جمعه 06 اسفند 1389 نظرات (1)

سلام دادا  سلام نانا

 حتما موندید از کجا متولد شدید و من کی ام  اصلا شما کی هستید .

 می گم براتون  . وقتی  کتاب های ابتدایی رو گشتم دیگه خبری از امین و اکرم نیست و همه چیز عوض شده و دیگه اون حس و حال قدیمی نیست . پس منم دست به کار شدم و دوتا شخصیت مهربون متولد کردم به اسم دادا و نانا که فکر می کنم براشون کلی حرف دارم .

پس دو باره دادا سلام نا نا تولدتون مبارک

-----------------------------------------------------------

دارم از روی پل گذشته ام را مرور می کنم تا شاید درست مثل بچه گی هایم لبانم را روی محبت خدا مزه مزه کنم. تپل می شوم اندازه تمام خوشبختی هایم  و نمکین می شوم روی پل صراط  .

هنوز باید خودم را محکمتر بغل کنم تا کادوی محبت را ندیده خدا تقدیمم کند .ممنونم خدا از طلا و جواهرات وجودت که منو سیراب می کنی

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 2
  • بازدید کلی : 2,782